در تاریخ امده است که امام حسین (ع) تا پیش از عصر تاسوعا بارها با عمر سعد به گفت و گو نشست . اما تلاش امام برای انکه عمر سعد را از ورطه ای که در ان گرفتار امده نجات بخشد به جایی نرسید تا جایی که وقتی امام به او فرمود : «امیدوارم که از گندم عراق جز اندک زمانی بهره ای نجویی» .با تمسخر گفته بود «اگر به گندم دست نیافتم ،جو که هست!» و با این حرف به پرنگاه لعنت خدا در افتاد.
امام (ع) افتاب کرامتی است که خود را از ویرانه ها نیز دریغ نمی کند.اسمان را دیده ای که چگونه در گودال های حقیر اب نیز می نگرد؟ اب را دیده ای که چگونه پرت ترین دره ها را نیز فراموش نمی کند؟ امام در مرداب وجود عمر سعد در جستجوی نشانی از دریاست؛همان دریایی که در وجود زهیر بن قین پیدا شد هرچند خود او نمی خواست اما امام ان عهد فراموش شده را با او تازه کرد .