سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
   

 

 
-->



مجتبی اربابی
ما غیر ابالفضـــــل دلدار نداریــم مامست ولاییم هشیار نداریـم توهمـــــدم هر غمی ابالفضــل عشـــــق همه عالمی ابالفضــل قربـــــــــــــــــان وفات ابوفاضــــــل جانــــــــــــــم به فدات ابوفاضـــــل
پست الکترونیک
پروفایل مدیر وبلاگ

()
» محرم (26)
» مهدی (1)
» تصاویر علقمه (1)

» میلاد حضرت عباس(ع) مبارک باد
» هیئت حضرت ابالفضل(ع) نوش آباد
» ارباب ! صدای قدمت می آید
» رمضان مبارک
» اربعین حسین(ع) تسلیت
» عصر دوازدهم محرم....
» ما غیر ابالفضـــــل دلدار نداریــم
» هوا هوای حسین......
» مراسم سقاخوانی نوش آباد
» ای اهل عزا ماه محرم شده نزدیک
» باز بوی محرم می آید.
 

شفاعت ابالفضل دوشنبه 85 بهمن 2
 

منم عباس بن علی
در عباس اباد هند جمعی از شیعیان در ایام عاشورا جمع شدند تا به اصطلاح شبیه حضرت عباس را در اورند.
شخصی که تنومند و رشید باشد نیافتند،تاتا انجایی که جوانی را پیدا کردند که پدرش از دشمنان اهل بیت علیهم السلام بود.اورا شبیه کردند و چون شب شد و به خانه امد و موضوع را با پدر در میان گذاشت
پدرش پرسید :مگر عباس را دوست داری؟
پاسخ داد: اری ،جانم به فدای او باد!
پدر گفت اگر چنین است بیا تا دستهای تو را به یاد دست بریده عباس قطع کنم.
جوان دست خود را دراز کرد و پدر دستش را برید .مادرش گریان شد و گفت :ای مرد چرا از فاطمه زهرا شرم نکردی؟
ان مرد گفت :اگر فاطمه را دوست داری بیا تا زبان تو را هم قطع کنم .
پس زبان ان زن را هم برید و در ان شب هر دو را از خانه بیرون کرد و گفت بروید و شکوه مرا پیش عباس کنید!
پس ان دو به عباس اباد امدند و در مسجد محل ،نزدیک منبر تا به سحر ناله کردند .ان زن می گوید
چون صبح نزدیک شد،زنانی چند را دیدمکه اثار بزرگی از جبه ایشان ظاهر بود
یکی از انها اب دهان بر زخم زبان من مالید ،فی الحال زبانم التیام یافت.دامنش را گرفتم و عرض کردم :جوانی دارم
 ،دستش بریده و بیهوش افتاده ،به فریادش برس ،فرمود:ان هم صاحبی دارد .
گفتم تو کیستی؟
فرمود من فاطمه مادر حسینم .
این بگفت و از نظرم غائب شد .پس به نزد فرزندم امدم دیدم دستش خوب شده .پرسیدم چگونه چنین شد؟
پسرم گفت :در اثنای بیهوشی جوان نقابداری را دیدم که به بالینم امد و به من فرمود :{دستت را به جای خود گذار }
.پس نظر کردم ،هیچ زخمی در ان ندیدم .
گفتم {می خواهم دست تو را ببوسم }.ناکاه اشکش جاری شد وفرمود:{ای جوان معذورم دار که دستم را کنار نهر علقمه جدا کرده اند}.
عرض کردم تو کیستی ؟فرمود:منم عباس بن علی .پس از نظرم غایی شد.

تذکره الشهداء،ص247

 

 



 

نظر

 
 
 
» پایگاه جامع عاشورا
» قالبهای مذهبی وبلاگ
» پایگاه اینترنتی شهرداری نوش آباد
» پایگاه اطلاع رسانی امام رضا(ع)
» پایگاه اطلاع رسانی نوش آباد
» وبسایت محمد مسلمی زاده
» وبسایت دکتر علی شریعتی
» پایگاه اطلاع رسانی شیعیان
» آخرالزمان و ظهور مهدی(ع)
» وسایت مداحان اهلبیت
» ریحـانة الحسین نوش آباد
» محرم ،کربلای نوش آباد
» محبان حضرت مهدی(ع)
» از تو می پرسند..
» هو اللطیف
 
کل بازدید : 259071
بازدید امروز :1
بازدید دیروز : 14
تعداد کل پست ها : 62
» پیام‌رسان
» نقشه سایت
» اوقات شرعی

  RSS 2.0  

 
 
 
< style="z-index: 1000; position: absolute; top: 0px; left: 0px; border-width: 0px;">