سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
   

 

 
-->



مجتبی اربابی
ما غیر ابالفضـــــل دلدار نداریــم مامست ولاییم هشیار نداریـم توهمـــــدم هر غمی ابالفضــل عشـــــق همه عالمی ابالفضــل قربـــــــــــــــــان وفات ابوفاضــــــل جانــــــــــــــم به فدات ابوفاضـــــل
پست الکترونیک
پروفایل مدیر وبلاگ

()
» محرم (26)
» مهدی (1)
» تصاویر علقمه (1)

» میلاد حضرت عباس(ع) مبارک باد
» هیئت حضرت ابالفضل(ع) نوش آباد
» ارباب ! صدای قدمت می آید
» رمضان مبارک
» اربعین حسین(ع) تسلیت
» عصر دوازدهم محرم....
» ما غیر ابالفضـــــل دلدار نداریــم
» هوا هوای حسین......
» مراسم سقاخوانی نوش آباد
» ای اهل عزا ماه محرم شده نزدیک
» باز بوی محرم می آید.
 

نمایی از علقمه -نوش اباد چهارشنبه 85 بهمن 4
 

وعده دیدار

عصر روز دوازدهم  علقمه



 

طبقه بندی: محرم

نظر بدهید

 
 
 

شهادت قاسم بن الحسن چهارشنبه 85 بهمن 4
 

شهادت قاسم بن االحسن از دیدگاه مطهری

 

...گویی جوانی پشت سر اصحاب نشسته بود و مرتب سر می کشید که دیگران چه میگویند.وقتی که امام فرمود همه شما کشته می شوید این طفل با خود فکر کرد که ایا شامل منهم خواهد شد؟اخر بچه هستم شاید مقصود اقا این است که بزرگان کشته می شوندو من هنوز صغیرم.لذا رو کرد به اقا و عرض کرد:(و انا فی من یقتل؟)ایا من هم از کشته شدگانم یا نه؟حال ببینید ارزو چیست؟امام فرموداول من از تو یک سوال می کنم جواب مرا بده بعد من جواب ترا میدهم.من این طور فکر میکنم که اقا این سوال رامخصوصا کرد می خواست این سوال و جواب پیش بیاد تا مردم اینده فکر نکنند که این جوان ندانسته و نفهمیده خودش را به کشتن داد و نگویند این جوان درارزوی دامادی بود(اشاره به بخشی از سخنرانی استاد دارد که ایشون مفصلادر مورد تحریفات معنوی واقعه صحبت  میکنند و اشاره به بخشی از باور عمومیدارند که تصور عوام این است که حضرت امام حسین در ارزوی دیدن عروسی قاسم بن الحسن بوده و در بحبوحه جنگ مراسمی شبه عروسی راه میاندازند!!!)

دیگر برایش حجله درست نکنند .لذا اقا ازش میپرسند:(کیف الموت عندک؟)

فرزند برادرم مرگ نزد تو چگونه است؟فورا گفت:احلی من العسل .

یعنی برای من ارزویی شیرین تر از این ازرو وجود ندارد!!منظره چقدر تکان دهنده است!اینهاست که حادثه را یک حادثه بزرگ میکنه و ما باید این حادثه را زنده نگه داریم .

چون دیگر نه حسینی پیدا خواهد شد و نه قاسم ابن الحسنی.امام بعد از از گرفتن این جواب فرمودند فرزند برادرم تو هم کشته میشوی :بعد ان تبلو ببلا العظیم...اما جان دادنت با دیگران خیلی متفاوت است و گرفتاری بسیار شدیدی پیدا میکنی .لذا روز  عاشورا وقتی با اصرار زیاد اجازه رفتن گرفت از انجا که بچه بود زرهی مناسب سر او وجود نداشت کلاه خود مناسب با سرش نداشت و اسلحه و و چکمه مناسب با اندام او وجود نداشت .

نوشته اند عمامه ای به سر گذاشته بود همین قدر نوشته اند که این بچه بقدری زیبا بود که دشمن گفت:کانه فلقه القمر ..مانند ماه است!!راوی گفت دیدم بند یکی از پاهایش باز است

..و یادم نمیرود که پای چپش بود .از اینجا معلوم میشود چکمه پایش نبود ه است.

نوشته اند امام کنار خیمه ایستاده و لجام اسبش در دستش بود.معلوم بود منتظر است ...

یک مرتبه فریادی شنید!!!نوشته اندامام به سرعت یک باز شکاری روی اسب پرید و حمله کرد..ان فریاد فریاد :یا عماه..قاسم بود.

اقا وقتی به بالین این جوان رسید در حدود دویست نفر دور این بچه را گرفته بودند!!امام حمله کرد..

انها فرار کردند ..یکی از دشمنان پایین امده بود تا سر قاسم را ازبدنش جدا کند!!خودش زیر پای رفقایش پایمال شد

..(ان کسی را که میگویند در روز عاشورا در حالی که زنده بود زیر سم اسبها پایمال شد دشمن بود نه قاسم ابن الحسن)

بهر حال وقتی حضرت به بالین قاسم رسید گرد  قبار زیاد بود و کسی نمی فهمید قضیه از چه قرار است..وقتی گرد و غبار فرو نشست دیدنداقا بر بالین قاسم نشسته..و سر قاسم را را به دامن گرفته و می فرمایند:عزیزکم!!

خیلی بر عمویت سخت است که تو او را بخوانی و نتواند اجابتت کند..

یا اجابت کند اما نتواند کاری برایت انجام دهد..

در همین حال بود که فریادی از جوان بلند شد و جان به جان افرین تسلیم کرد...



 

نظر بدهید

 
 
 

علقمه چهارشنبه 85 بهمن 4
 

علقمه چشم به خیمه‌ها دارد.

 

با حسرت به آن‌سو می‌نگرد.

 

منتظر است، منتظر یاری که چند روزیست همدمش شده است.

 

اما از دیروز تا به حال به دیدارش نیامده است.

 

.....

 

سواری خرامان به سویش می‌آید.

 

چهره‌اش آشناست.

 

آری، سقا دوباره آمده است.

 

آمده است تا قسمتی از وجود او را به میهمانی خیمه‌ها ببرد.

 

از شادمانی موجی به ساحل می‌فرستد تا به پیشواز قدومش برود و تبرک جوید.

 

سقا در کنارش از اسب فرود آمده است.

 

به چشمان سقا می‌نگرد.

 

طاقت نگاه او را ندارد.

 

چه نفوذی دارد نگاه پر احساس او.

 

نگاهی که تا عمق وجودش را به لرزه در می‌آورد.

 

......

 

اینبار سقا حال و هوایی دیگر دارد.

 

غمی سنگین را می‌تواند در قدمهایش احساحس کند.

 

لبهای خشکیده‌اش را به نظاره می‌نشیند.

 

.....

 

سقا دست در آب می‌کند.

 

مشتی آب را به لبهای خشکیده‌اش نزدیک می‌کند.

 

علقه تشنه لبهای سقا است.

 

آرزو دارد تا از لبهای سقا سیراب شود.

 

موج می‌زند و دلربایی می‌کند.

 

سقا نگاهی به او می‌اندازد.

 

آب را بر روی آب می‌ریزد.

 

.....

 

سقا مشک را به علقمه می‌سپارد.

 

علقمه که در حسرت لبهای سقا می‌سوزد، عشق و ارادت خود را نثار مشک می‌کند.

 

شاید بدین‌سان به وصال معشوق برسد.

 

سقا مشک را به دست می‌گیرد و به سوی خیمه‌ها می‌تازد.

 

.....

 

علقمه نگران است.

 

وجودش به تلاطم افتاده.

 

حس غریبی دارد.

 

ندایی به او می‌گوید دیگر سقا را نمی‌بیند.

 

.....

 

و علقمه تا ابد در حسرت لبهای سقا می‌سوزد.



 

طبقه بندی: محرم

نظر بدهید

 
 
 

تصویری از علقمه سه شنبه 85 بهمن 3
 

://

عصر روز دوازده محرم

         مراسم به خاک سپاری شبه شهدای کربلا

                                    علقمه
کاشان -نوش اباد



 

طبقه بندی: محرم

نظر بدهید

 
 
 

شعر سه شنبه 85 بهمن 3
 

در مدح حضرت ابو الفضل
دل شوریده نه از شور شراب امده مست
                 دین و دل ساقی ساقی شیرین سخنم برده ز دست
ساغر ابروی پیوسته او محوم کرد
                 هر که را نیستی افزود به هستی پیوست
سرو بالای بلندش چه خرامان می رفت نه صنوبر که دو عالم به نظر امده پست
قامت معتدلش را نتوان طوبی خواند
چمن فاستقم از سرو قدش رونق بست
لاله روی وی از گلشن توحید دمید
         سنبل روی وی از روضه تجرید برست
ساقی باده توحید و معارف عباس
            شاهد بزم ازل شمع شبستان الست
در ره شاه شهیدان ز سر و دست گذشت
             نیست شد از خود و زد پا به سر هر چه که هست
رفت در اب روان ساقی و لب تر ننمود
                جان به قربان و فداکاری ان باده پرست
صدف گوهر مکنون هدف پیکان شد
                     اه از ان سینه و فریاد از ان ناوک و شست
سرش از پای بیفتاد و دو دستش ز بدن
                   کمر پشت و پناه همه عالم بشکست
شد نگون بیرق و شیرازه لشکر بدرید
                   شاه دین را پس از او رشته امید گسست
نه تنش خسته شداز تیغجفا در ره عشق
                    که دل عقل نخست از غم او نیز بخست
حیف از ان لعل درخشان که زگفتار بماند
                   اه از سرو خرامان که ز رفتار نشست
یوسف مصر وفا غرقه به خون وا اسفا
                  
  دل و زندان غم او ابالدهر نرست
اثر مرحوم ایه الله شیخ محمد حسن اصفهانی

 

طبقه بندی: محرم

نظر بدهید

 
 
 

نهر علقمه دوشنبه 85 بهمن 2
 

و سرانجام عصر روز دوازدهم     علقمه

مراسم به خاک سپاری شبه شهدای کربلا  در علقمه

زمان :عصر روز دوازدهم محرم 
مکان:کاشان-نوش اباد - بلوار محرم  علقمه

 

لطف کن نظر بده



 

نظر

 
 
 

شفاعت ابالفضل دوشنبه 85 بهمن 2
 

منم عباس بن علی
در عباس اباد هند جمعی از شیعیان در ایام عاشورا جمع شدند تا به اصطلاح شبیه حضرت عباس را در اورند.
شخصی که تنومند و رشید باشد نیافتند،تاتا انجایی که جوانی را پیدا کردند که پدرش از دشمنان اهل بیت علیهم السلام بود.اورا شبیه کردند و چون شب شد و به خانه امد و موضوع را با پدر در میان گذاشت
پدرش پرسید :مگر عباس را دوست داری؟
پاسخ داد: اری ،جانم به فدای او باد!
پدر گفت اگر چنین است بیا تا دستهای تو را به یاد دست بریده عباس قطع کنم.
جوان دست خود را دراز کرد و پدر دستش را برید .مادرش گریان شد و گفت :ای مرد چرا از فاطمه زهرا شرم نکردی؟
ان مرد گفت :اگر فاطمه را دوست داری بیا تا زبان تو را هم قطع کنم .
پس زبان ان زن را هم برید و در ان شب هر دو را از خانه بیرون کرد و گفت بروید و شکوه مرا پیش عباس کنید!
پس ان دو به عباس اباد امدند و در مسجد محل ،نزدیک منبر تا به سحر ناله کردند .ان زن می گوید
چون صبح نزدیک شد،زنانی چند را دیدمکه اثار بزرگی از جبه ایشان ظاهر بود
یکی از انها اب دهان بر زخم زبان من مالید ،فی الحال زبانم التیام یافت.دامنش را گرفتم و عرض کردم :جوانی دارم
 ،دستش بریده و بیهوش افتاده ،به فریادش برس ،فرمود:ان هم صاحبی دارد .
گفتم تو کیستی؟
فرمود من فاطمه مادر حسینم .
این بگفت و از نظرم غائب شد .پس به نزد فرزندم امدم دیدم دستش خوب شده .پرسیدم چگونه چنین شد؟
پسرم گفت :در اثنای بیهوشی جوان نقابداری را دیدم که به بالینم امد و به من فرمود :{دستت را به جای خود گذار }
.پس نظر کردم ،هیچ زخمی در ان ندیدم .
گفتم {می خواهم دست تو را ببوسم }.ناکاه اشکش جاری شد وفرمود:{ای جوان معذورم دار که دستم را کنار نهر علقمه جدا کرده اند}.
عرض کردم تو کیستی ؟فرمود:منم عباس بن علی .پس از نظرم غایی شد.

تذکره الشهداء،ص247

 

 



 

نظر

 
 
 

علقمه دوشنبه 85 بهمن 2
 

 حسین و عباس و علقمه

 

اگه بخوایم محرم حسین رو فقط تو اون قرن معنی کنیم خیلی بی معرفتیه..

اگر فکر کنیم خون حسینمون ریخته شده و بشیم مصداق عملی ابی که ریخته آبرویی که رفته ..بی معرفتیه

اگر حسین میشه سرور ازادی خواهان عالم..اگه عباسش میشه اقای ازادها..

اگه زینبش رو اسوه صبر می دونیم..باید بفهمیم که حسین اسیر زنجیرهای زمان نیست

اقامون ارباب زمانهاست..

اطرافمونو نگاه کنیم ..

حسین زمان ما کجاست..صدای قافله حسین ..الان ..تو این زمونه هزار رنگ چطور شنیده میشه؟

سرگردونیه یتیماش رو..الان چطور میشه پناه بود؟

اگر اون زمان عباسش تو علقمه تنها فریاد وا اخاه سر داد..اگر اون موقع نبودیم ..حالا چی؟ علقمه امروز عباس کجاست؟

بگردیم علقمه رو پیدا کنیم..باور کنیم که این بزرگان محصوردر زمان نبودند که با از دست دادن زمان از دستشون داده باشیم.

کربلای امروزه حسین کجاست؟

می خوام بگم این چشمهای بی لیاقت اگه کمی..فقط کمی با اشک زلال بشه..میتونه محاسن زیبای اقامونو ببینه..

اگه زلال بشه قامت مثل سرو عباس مستش میکنه..دیگه وقتی میشونده علی اکبر حسینش وذبح کردند ..و یاد زیبایی و جوانیه علی اکبر بیوفته نمی تونه ضجه نزنه!!

وقتی تکریم اقا و عباس و برای زینب ببینه..و یاد تنهایی و بی پناهیه زینب تو خرابه های شام بیوفته نمی تونه ساکت بمونه.و چشمان مست عباس..اه ازچشمای عباس..

عزیز بیا با قافله حسین الان همراه بشیم..بیا که گاه رفتن است..و قافله منتظر من و توست ..بیا من و تو "کل یوم عاشورا ..کل عرض الکربلا" را تفسیر کنیم

اگر خوب بنگریم ..همین جا کربلاست ..و امروز عاشورا

 

گوش کن..صدایی می آید..:هل من ناصر ینصرنی؟!!



 

نظر بدهید

 
 
 

بین الحرمین دوشنبه 85 بهمن 2
 

هرکسی با تو باشه دنیا براش بی ارزشه

 

هرچی هم ناز بکنی میاد و نازت میکشه

 

بچشمم قدم تو

 

بنازم کرم تو

 

چه زیباست حرم تو

 

آرزومه دیدن اون گنبد طلائیه

 

آقا بین الحرمین چه جای با صفائیه

 

تا کبوتر دلم حرم رو از دور میبیه

 

پر میگیره و میاد تو کف العباس میشینه

 

دیدن عکس چشات هر روز وشب کار منه

 

بعد مرگ من آقا پیرهن سیاهت کفنه

 

من که حرفی ندارم به پای چشمات بمیرم

 

تنها آرزوم اینه که تو حرم شور بگیرم

 



 

نظر

 
 
 

شهادت عباس(ع) دوشنبه 85 بهمن 2
 

 

شهادت قمر بنی هاشم به روایت مرحوم مجلسی

مرحوم مجلسی به استناد خود از نصر ابن مزاحم و دیگران نقل می کند:

عباس (ع)که سقا و صاحب لوای حسین علیه السلام بود ،برای جنگیدن اجازه خواست .امام حسین (ع) فرمود:برادر،تو علمدار لشکر منی و با رفتن تو در تفرقه در اوضاع و احوال من روی خواهد داد .
عباس علیه السلام عرض کرد :علمدار ی من به روز قیامت افتد .میل دارم از این دشمن داد دلی بگیرم و خونهای جوانان بنی هاشم را مطالبه کنم .
انگاه حضرت فرمود:اینک که سر رزم داری ،آبی طلب نما.
عباس (ع) به میدان رفت و موعظه کرد ولی اثر نبخشید .نتیجه را به عرض رساند .انگاه صدای العطش بلند شد .عباس اجازه گرفت .سوار شد،امد عقب خیام ،مشک ابی گرفت و وعده اب به اطفال داد و به طرف فرات رفت،در حالی که چهار هزار سپاهی از انجا حفاظت می کردند.عباس با انها به پیکار پرداخت و هشتاد نفرشان را کشت .پس وارد شریعه شد ،مشک را پر از اب کرد و بیرون امد که سر راه او را گرفتند.عباس به جنگ پرداخت چون می خواست اب را به اطفال برساند و همان رجزی که ابی مخنف اورده است انشا فرمود.انگاه راهی را در نظر گرفت تا اینکه از میان درختان عبور کرد .کسی تاب مقاومت در برابر او را نداشت ،لذا کمین کردند و پشت درختی پنهان شدند .اول زید بن ورقاء و نوفل بن ارزق و دوم حکیم بن طفیل و مردی از بنی دارم دستهای مبارک او را قطع کردند.انگاه صدای عباس بلند شد :برادر ،برادرت را دریاب!

حسین علیه السلام سریعا خود را به او رساند و گریان گشت و فرمود:«الان انکسر ظهری و قلت حیلتی ..»
امام با حالی محزون و گریان ،دست به کمر گرفت و به طرف خیام حرکت نمود ولی قدمها را اهسته بر می داشت و با صدای غم انگیزی فریاد زد :

«اما من مجیر یجیرنا؟ اما من مغیث مغیثنا؟اما من طالب حق ینصر نا؟اما من خائف من النار فیذب عنا؟»
(ایا کسی هست که ما را پناه دهد ؟ایا فریا رسی هست که به فریادمان برسد ؟ایا طالب حقی هست که یاریمان کند ؟ ایا ترسان از دوزخی هست که از ما حمایت کند ؟)

هیچ کس جواب امام را نداد .سکینه به اطفال از خیمه ها بیرون امدند،عنان اسب سیدالشهدا را گرفتند و گفتند:
«این عمی عباس ؟» امام با صدای امیخته با اشک فرمود :عموی شما را کشتند.



 

نظر

 
 
 
» پایگاه جامع عاشورا
» قالبهای مذهبی وبلاگ
» پایگاه اینترنتی شهرداری نوش آباد
» پایگاه اطلاع رسانی امام رضا(ع)
» پایگاه اطلاع رسانی نوش آباد
» وبسایت محمد مسلمی زاده
» وبسایت دکتر علی شریعتی
» پایگاه اطلاع رسانی شیعیان
» آخرالزمان و ظهور مهدی(ع)
» وسایت مداحان اهلبیت
» ریحـانة الحسین نوش آباد
» محرم ،کربلای نوش آباد
» محبان حضرت مهدی(ع)
» از تو می پرسند..
» هو اللطیف
 
کل بازدید : 258811
بازدید امروز :19
بازدید دیروز : 6
تعداد کل پست ها : 62
» پیام‌رسان
» نقشه سایت
» اوقات شرعی

  RSS 2.0  

 
 
 
< style="z-index: 1000; position: absolute; top: 0px; left: 0px; border-width: 0px;">