ای ساروان با قافله مگذرمرو زین مرحله
اشتر بخوابان هین هله نه بهر من بهر خدا
نه نه برو مجنون برو خوش در میان خون برو
از چون مگو بی چون برو زیرا که جان را نیست جا
***************************************
نمی دانی چه می کند ،هیچ کس نمی داند کافی است به چشمش خوش بیایی اصلا کاری به سر و وضهت ندارد؛شاید دیدی به پستوهای دلت سر بزند؛در ان تاریکی ها اگر یک جو محبت و ادب ببیند فرمانده لشکر دشمن هم که باشی پیدایت می کند تا حرّت کند .مهم نیست پیر شده باشی برایت نامه می نویسد «من الغریب الی الحبیب » تا حبیبت کند برایت قاصد می فرستد هرچند راه کاروانت را جدا کرده باشی ،می آیی!
چیزی در گوشت خواهد گفت که بشوی زهیر ؛پیش مرگ،اگر جنس اهت سوخته باشد تو را بغل می کند ؛نرمی صورتش را حس می کنی حتی اگر سیاه و بد بو باشی .هیچ کس نمی فهمد چه می کند ،فقط دعا کن به چشمش خوش بیایی .راستی تو چه داری که او بپسندد؟.................
*****************************************************
شیخ کشّی در رجال خود نقل می کند :چند نفر از واقفیه (کسانی که امام کاظم (ع) را اخرین امام می دانستند)نزد امام رضا امدند و پرسیدند : ما شنیده ایم امام را امام دفن می کند .امام کاظم در بغداد وفات کرد در حالی که شما در مدینه بودید،چگونه متصدی دفن پدرتان شد ؟امام رضا فرمود:به نظر شما که امام حسین (ع)را امام می دانید چه کسی متصدی دفن او شد؟
گفتند امام سجاد(ع) .امام رضا فرمود :او که ان موقع در مجلس ابن زیاد بود گفتند ان حضرت با نیروی امامت به کربلا رفت .امام رضا فرمود :اگر این کار برای امام سجاد ممکن بود برای من نیز چنین امکانی وجود دارد.
نفس المهموم ,صفحه 213